فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

نازنین دخترم فاطمه

نیمه شعبان

امروز روز نیمه شعبانه روزی که ن تنها برای ما بلکه برای همه ی مسلمانان عزیز و بارزشه. با هم رفتیم حسینه خیلی شیطنت کردی متاسفانه برق نبود و فضا انقدر تاریک ک نتونستم عکسی ازت داشته باشم. اما خیلی دست زدی و خوشحال بودی و من از خوشحالی تو شادم نازنینم       ...
13 خرداد 1394

مید ی ی مید ی ی

فاطمه ی غزیزم این روزها هرچه میگدرد شیرین زبان تر و دوست داشتنی تر میشوی. هرآنچه برخلاف میل توست دعوا میکنی و با عصبانیت میگی: مید ی ی مید ی ی نازگلم مید ی ی مید ی ی در اصطلاح شما نوعی برخورد و دعواست. عاشقتم عزیزم  
8 خرداد 1394

روزهای سخت من و تو،پوشک گرفتن

عزیزم انگار از پوشک گرفتن تو سخت ترین کار دنیاست قبل از اینکه برای بار دوم شروع کنم به این کار هفته ها   با تو حرف زدم   شاید  در مقابل بزرگ شدن مقاومت میکنی...   هرچه هست هر دو خیلی خسته شدیم   از هر شیوه ای استفاده کردم اما انگار نمیتونی بین جایزه و دستشویی  رابطه برقرار کنی   عزیز دلم هر بار به بهانه آلو و آدامس دستشویی میری اما وای از لحظاتی ک فراموش میکنی بگی....   اون لحظه  برای راضی کردنم میای منو تو بغل میگیری و می بوسی و ناز میکنی و به من یاد اوری میکنی که   مامان بوست کردم، نازت کردم   طاقت  اذیت شدنتو ندارم اما عسلم،نازنی...
2 خرداد 1394

12 فروردین

فاطمه جان امروز هم مثل سالهای قبل همراه اقوام مادری به دامان طبیعت رفتیم.   روز خوبی بود و بسیار آب بازی کردی.           دوستت داریم نازنین.     ...
12 فروردين 1394

وقتی مادر میشی

وقتی مادر میشی فارغ از همه کارهای دنیا یه آدم دیگه میشی… ميشي فرشته نجات! فرشته نگهبان!   خیلی راحت بی خوابی رو تحمل میکنی و کوچولوی نازنینت رو راه میبری تا دل درد یادش بره و خوابش ببره و   همون طور تو بغلت نگه میداری تا مبادا بیدار بشه، شبي 3 الي 4 بار بيدار مي شي تا مبادا پتو از روي نازدونه ات   كنار رفته باشه      اگه بچت عطسه يا سرفه کنه دنیا رو سرت خراب میشه و آرزو مي كني اي كاش خودت عطسه و سرفه مي   كردي، صد بار دست و پاش را چك مي كني كه مبادا تب داشته باشه،  تلخ ترین اتفاق دنیا ميشه بیماری کودکت؛   اونقدر که به خاطر چن...
29 اسفند 1393

فرشته زمینی من

جان مادر! دیروز کنار همه ی آشفتگی های ذهنم، هم ردیف همان احساسهای لطیف، اندازه های تو را وجب می   گرفتم. گفتم اگر اندازه ی قد تو از همه بلندتر نیست پس چگونه بدون ایستادن روی بلندترین نردبان دنیا   دستهایت به آسمان می رسد و ستاره می چینی و لا به لای موهای من پنهان می کنی؟   اگر شبیه آدمهای پررنگ و هزار رنگ هستی پس چرا رنگ تو از زلالی آب یک لیوان شیشه ای تمیز، شفاف   تر است؟   خوب می دانم تو فرشته ای!   همان فرشته ای که خدای بزرگ به من هدیه داده، همان فرشته ای که نفسم به نفسش بند است، همان   فرشته ای که با...
28 اسفند 1393